کارگردانی که هم در تلویزیون و هم در سینما فعالیت کرده است. "قتل آنلاین"، "خشاب خالی" و "بدل" از جمله فیلمهای سینمایی او هستند و برای تلویزیون هم سری سوم مجموعه "عملیات 125" و همچنین مجموعه "هوش سیاه" را ساخته است.
از دیگر فعالیتهای وی میتوان به کارشناسی فیلمنامه و فیلم در بنیاد سینمایی فارابی و تأسیس کارگاه گسترش هنر و طراحی کلیپهای ایرانی اشاره کرد.
نگاه متفاوت ایشان در مقام کارگردان که موجب ثبت تجربههای تازهای است، ما را مشتاق گفتگو با او کرد.
تعریف و درک شما از موفقیت؟
هر شخصی در مسیر زندگیاش یک انرژیی صرف میکند تا به اهداف از پیش تعیین شدهاش دست پیدا کند. وقتی نسبت میان این انرژی و زمان صرف شده را با توفیق کسب شده حساب کنید، اگر کسر مناسبی بدست بیاید میتوان گفت که موفقیت حاصل شده است. طبیعتاً باید در زمان معین و مناسبی این اتفاق رخ بدهد و حتماً باید نسبت انرژیی که صرف میکنیم با حاصلی که بدست میآید در بازه زمانی مشخصی باشد.
در مقطعی که "هوش سیاه" ساخته شد و تا آن اندازه مورد استقبال واقع گردید، شما به این فکر نکردید که اینجا نقطه عطف کارتان است؟
میتواند نقطه عطفی باشد ولی نه کاملاً. در ارتباط با برنامهریزی باید بگویم از سال 74 برای تلویزیون با الگوسازی و نمونهسازی برای معاونت سیما شروع کردیم، یعنی اولین نمونههای ویدیو کلیپ ایرانی و تله فیلم و موضوعات ماورایی و ... . وقتی من وارد حوزه کار پلیسی شدم تلاش کردم جور خاصی کار کنم و بخشی از یک پلیس را نشان دهم که نمونه بیرونی در ایران ندارد، به نحوی که وقتی چند قسمت از هوش سیاه پخش شد یکی از افسران نیروی انتظامی من را دعوت کرد و از من پرسیدند میدانید اینجا کجاست!؟ و در ادامه توضیح دادند که اینجا بخش پلیس اینترنتی ما است که ما آن را با الهام از سریال شما ایجاد کردهایم. برایم بسیار خوشحال کننده و مایۀ مباهات بود.
این سریال ضعفهای سیستم امنیتی ایران را نشان میداد، به این صورت که یک هکر به راحتی قابلیت نفوذ دارد! در این خصوص به شما اعتراضی نشد؟
خیر، هیچگاه. ما در آن سریال پلیس قدرتمندی داشتیم و اساس الگوی ما موش و گربه بود! موش نقش محرک و به اصطلاح دزد را داشت و تا حرکتی از آن نباشد گربه یا همان پلیس اقدامی نمیکند.
ما یک رویکرد سمبلیک نیز نسبت به این موضوع داشتیم. در واقع وقتی من به اهدافم در ارتباط با هوش سیاه دست پیدا میکنم که بر طبق ادعایی که کردم، مثلاً 100 قسمت بسازم.
البته فکر ساختنش در ذهنم هست ولی میبایست ساز و کارش آماده شود.
این ایده را در ذهن ندارید که در فیلمهای پلیسی خود، نقشهای منفی را پیروز میدان کنید؟
کار من بدین صورت نیست که فقط فیلم و سریال پلیسی بسازم، اما برای خودم یک تعریفی دارم و به نظرم جای خالیِ کار جاسوسی و امنیتی به شدت در ایران احساس میشود و مورد غفلت قرار گرفته است. از هر جهت و دلم میخواهد ملتم را متوجه و آگاه به این موضوع کنم و در این زمینه فعالیت کنم.
اما در رابطه با سؤال شما، در همین مجموعه هوش سیاه شما قهرمانی را میبینید که هر کاری که دلش خواست انجام داد! ولی در کل الان نمیتوانم زیاد موضوع را باز کنم و در موردش توضیح دهم.
از دید خودتان بهترین فیلمی که ساختید کدام فیلم یا سریال بوده است؟
هنوز نساختم. شاید تا الان "هوش سیاه" تا حدودی این ویژگی را داشته باشد اما من انتظاری بیش از اینها از خودم دارم.
از دیدگاه شما "قتل آنلاین" موفقتر بود یا "هوش سیاه"؟
قتل آنلاین دلیل تولد هوش سیاه بود. 50% سرمایه گذاری قتل آنلاین بر عهده سیمافیلم و 50% آن بر عهده سید کمال طباطبایی بود. بعد از اکران، رئیس جدید سیمافیلم به من گفتند که این موضوع خیلی خوب و بسیار جدید و به روز است، حیف است که فقط در یک فیلم سینمایی گفته و تمام شود. اگر امکانش وجود دارد به سریالی کردن این موضوع فکر کن! من هم قبول کردم و از ایشان یک معرفینامه دریافت کردم برای دایرۀ 13 آگاهی که مربوط به جرایم خاص است و با توجه به یک سری اطلاعاتی که از پروندهها کسب کرده بودیم، استارت نوشتن هوش سیاه 1 را زدیم.
گاهی پیش آمده که احساس کنید در روند کاریتان به بنبست خوردهاید؟
بله، خیلی زیاد.
فیلمسازی در ایران، فیلمسازی به معنای واقعیاش نیست و در اصل مدیریت بحران است! زیرا دائماً با یکسری چالشهای پیچیده روبرو میشوید و مجبور هستید به حل آنها بپردازید.
از نظر شما عامل موفقیت یک فیلم در چیست؟ چه المانهایی باید در کنار هم چیده شوند تا یک فیلم موفق محسوب شود؟
فاکتورهای بسیار زیادی میخواهد، اولاً اینکه فیلم ساختن یک زبان است و باید به گرامرهای آن زبان آشنایی لازم و نیز به تمام زوایای آن زبان تسلط کامل را داشته باشید. میباست شناخت کافی و درستی از مخاطب چه از نظر روانی و چه از لحاظ جامعهشناختی داشته باشید و بیشتر از هر چیز باید به این موضوع فکر کنید که در ارتباط با مخاطبان نباید محدودیت زمانی وجود داشته باشد. به اعتقاد من باید ابعاد فرازمانی و ماندگاری درنظر گرفته شود.
در ساخت هوش سیاه من به هیچ پلیسی مراجعه نکردم و تماماً ابداع کردم و در هوش سیاه 2 تماماً ساخته و پرداخته و طراحی شده توسط خودمان بود به طوری که بعدها از قوه قضائیه با من تماس گرفتند و پرسیدن اینجا کدام زندان است!؟ و من در جواب گفتم زندان من است ساختۀ من با قوانین من، که در واقع اینها موجب الگوسازی میشود و سبب میشود پلیس الگو بگیرد و به این فکر کند که پلیس آرمانی چگونه است! و به آن سمت حرکت کند که به نظر من بد نیست کمی به سمت تخیل و فانتزی بودن پیش رفت چرا که نسل بعد از انقلاب به شدت واقعگرا شدهاند و به همین منظور باید قدم به قدم پیش برویم که خیلی فراواقعی و باورنکردنی به نظر نرسد.
در حال حاضر مشغول تولید فیلمی هستید؟
در حال حاضر اینجایی که حضور داریم دفتر ساخت سریال "کاریدون" است. قصه از دو سال پیش نگارش شده و ما برای به روزرسانی خودمان و جمع آوری اسناد، مطالب و ... در تلاش هستیم. در رابطه با فاز اول پیش تولیدمان که بیشتر نرم افزاری است و ضمن اینکه به جلو میرویم بازنویسیهایی را هم میبایست انجام دهیم.
شما در حوزه کارگردانی از الگو یا سبک خاصی پیروی میکنید؟
خیر. فقط میتوانم بگویم سبک چه کسانی را دوست دارم ولی نمیتوانم بگویم که میخواهم مثل آنها باشم .
برای غبله بر ترس، شما چه پیشنهادی دارید؟
ترس و اضطراب از الزامات زندگی مفید است. اگر شما انسانی بیخیال، بیانگیزه و بیهدف در زندگی باشید، هیچگاه دچار ترس نخواهید شد و به هیچ چیزی هم دست نخواهید یافت. به طوریکه یک زندگی خطی بدون هیچ پهنای باند، کیفیت و عمقی خواهید داشت، پس باید حتماً هدفگذاری کنید که این هدف گذاری باعث ایجاد ترس و اضطراب خواهد شد که مقدس و دوست داشتنی و همچنین مثبت است، به شرطی که شما تا آن حد اغراق و بزرگ نمایی نکنید که این ترس و اضطراب تا حدی بزرگ و زیاد شود که مانع حرکت شما گردد زیرا اگر از حد بگذرد بازدارنده است. در غیر این صورت بسیار مثبت است چون چراغ راه شما است و به شما هشدار میدهد که کجا چه کاری را باید انجام دهید و بسیار مفید است.
من همیشه این را به دوستانم توصیه میکنم و جالب است بدانید که من فقط دو دوست همسن و سال خودم دارم و مابقی دوستانم حداکثر 35 ساله هستند و به این صورت نبوده که من گزینش کنم و به نظرم روحیه من طوری بوده که اینگونه باشد.
نصحیت یا هر سخنی دیگری که با جوانان دارید؟
من اصولاً اعتقادی به نصیحت ندارم و هیچ کس را تا بحال نصیحت نکردم چون برخوردم با همۀ اقشار در هر سن و شرایطی کاملاً دوستانه است. معتقدم هیچگاه یک دوست را به علت شأن و جایگاهش نمیشود نصیحت کرد. خودم را همیشه با مخاطبینم در یک جایگاه و حد میبینم.
اما اگر خواسته باشم از تجربیاتم بگویم بهنظر من برنامهریزی اهمیت بسیار زیادی دارد و اینکه بدانیم چه اهدافی را دنبال میکنیم... زیرا لازم است وقتی از دور یک نگاه میاندازیم دریابیم که چقدر از آن اهداف قابل دستیابی است تا زمانی را برای محقق کردن آن اهداف مشخص کنیم.
بهتر است کمی به یک هدف بلند مدت و کمی دست نیافتنیتر هم فکر کنیم و یک افق دورتر و بلندتری را در نظر داشته باشیم، که لازمهاش یک برنامهریزی است.
با زمان پیش برویم و از گذر زمان غافل نشویم. خصوصاً نسل شما جوانان، زیرا سرعت پیشرفت تکنولوژی بسیار بالا است.
به اعتقاد من روند پیری زمانی آغاز میشود که شما دست زمان را رها میکنید و با آن همراه نیستید و این یعنی لگدکوب کردن آن.
خو گرفتن و عادت کردن به هر چیزی در گذشته، باعث افول و غروب کردن شما میشود. در زندگی به دنبال دوستان حقیقی و واقعی باشید، منظورم دوستانی است که برای داشتن ارتباط با آنها صاحب برنامهای هستید و روی آنها سرمایهگذاری کردهاید!
تا میتوانید محبت کنید. محبت بیدریغ و دور از سوداگرانه بودن که در آن داد و ستدی نباشد. فراموش نکنید سرمایه شما همین ارتباطات شما است که میتواند به تواناییهای شما وسعت بیشتری دهد. اگر در این زمینه هر چه بیشتر سرمایهگذاری کنید در آینده خواهید دید که چه برداشت اصولی و بزرگی از آن نصیبتان خواهد شد.